زيبا بود ... حسي برام القا شد كه نمي تونم به تكرارش فكر كنم و ميگم همون تنهايي كه براي خيلي از آدمها رقم زده شده و اي كاش اوني كه قلبمون رو پر از تنهايي و غصه ميکنه مي فهميد که يک دل رو نمي رنجونه بلکه عالمي رو به آتيش مي کشه و اي کاش مي فهميد ...
هيچوقت اهل نفرين نيست عاشق فقط هميشه آرزومنده و مشتاق ...
چيزها مي بينه که هيچکس ياراي ديدنشون رو نداره و چه خوب تصويرش کردين
جايي که
من از عمق صداقت ها ، راستيها به اين جا آمدم. من از ديار بي وفاييها واهمه دارم....
جايي که محل سکونت و زندگي و جاودانگي عاشقه ...
خوشحالم از خوندن مطالبتون