سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زن 1

آه نی چون راز دلم ،می شکافد دل من

دل من می خواند چشم بی تابی را که بخواهد ببیند بی تابتر از خودش چشمی را

زندگی می شتابد انگار دیر کرده برای پایان آری می خواهد به اتمام برد روزهای در پیش را

دربستر خواب به رفتن می اندیشم نه به ماندن که چرا هر آمدنی را رفتنی است

 

نمی دونمم دلم این روزها خیلی گرفته به اندازه یه عالمه کوه سنگین به اندازه یک عالمه تنهایی....

بی دلیل فکر می کنم به چیزهایی که اصلا نباید فکر کنم نمی دونم چی شده که این قدر داغونم ، کاش حداقل یک دلیل قانع کنده پیدا می کردم.

این روزها خیلی کم می تونم بنویسم از وضعی که هست و هر کدوم از ما از تجربیاتی که داریم ...

می خوام بنویسم از نوع تفکرات دیگران نسبت به موجودی به نام زن و دیدهای متفاوت آنها به خودمون.

که چرا واقعا به این شکل و صورت ما را درک کردند.

این قضیه بر می گرده به چه نوع تربیت و چه نوع فرهنگی ؟

آیا ذاتی است یا در اثر تربیت به این شکل در آمودند؟
این روزها چیزهای می بینم و می شنوم که تا بحال نه دیده بودم نه شنیده .....

ما واقعا در زمانی خیلی پرت تر ا از آنچکه فکر می کنیم داریم زندگی می کنیم....

زمانیکه زن تنها یک کلفت توسط شوهر خودش خوانده می شه و شوهر از برق انداختن قاشقهای استیل که بع اندازه سرامیک جلا داده شده اند یاد می کنه و میگه کلفت عین یک کلفت کار می کنه زنی که صبحها پا به پای شوهرش در یک شرکت کار می کنه و از ظهر به بعد در اختیار خانواده اش در می آید.....

خیلی سخته که آدم ببینه و بشنوه که این مردها که ظاهر آدمهای پولدار و تحصیل کرده رو دارند با این طرز تفکر دارند زندگی می کنند و به همسرشون به این شکل نگاه می کنند.

و این واقعیتی است که نمی شه ازش فرار کرد .

از دید این قبیل افراد زن آمده تا بچه دنیا بیاره کلفتی کنه و در نهایت نا توان بشه و راه رو باز کنه تا مرد آزادانه از نا توانی زن اقدام به ازدواج مجدد کنه.

واقعا مرد نمی تونه درک کنه که زن اره همین زن چقدر بهش احتیاج داره حتی در همین دوران ناتوانی باید باشه تا زن از حضورش مغرور بشه اما متاسفانه چنین نیست و بسیار کم هستند مردانی که بفهمند که زن نیاز به توجه انها داره حتی در لحظه مرگ زن دوست داره در آغوشش همسرش به دیار ابدی بره.

اما مردها نمی دنم واقعا نمی دونم که چی باید بگم و بنویسم. ......

 

 


» نظر